نگاهی به زندگی و كار جورج دی هیوسی با پدر پزشکی هسته ای جهان آشنا شوید نت واش: جورج دی هیوسی که به سبب فعالیت هایش بر روی عناصر رادیواکتیو و توسعه ردیاب های رادیواکتیو معروف است، نخستین کسی بود که مشاهده فرآیندهای زیستی موجودات زنده را ممکن کرد. به گزارش نت واش به نقل از ایسنا، در شروع قرن بیستم، تحقیقات در مورد فرآیندهای فیزیولوژیکی و آناتومیکی در جریان بود. سوالات اساسی در مورد نحوه عملکرد سیستم عصبی، نقش باکتری ها در بیماری و همین طور درک ما از سیستم ایمنی مورد بررسی قرار می گرفت. اما درک دانشمندان از عملکرد درونی بدن هنوز محدود بود. موجودات زنده فقط در مراحل اولیه درک می شدند و دانش لازم در مورد آناتومی و پزشکی در بیشتر موارد بوسیله تشریح بعد از مرگ به دست می آمد. با ظهور دستگاه اشعه ایکس در سال ۱۸۹۵، توانایی ما برای نگاه کردن به داخل بدن به شدت تغییر نمود. با این وجود، این فناوری هنوز در مراحل ابتدایی خود قرار داشت و تنها تصاویری خلاصه البته مهم از آن چه در جریان بود ارائه می کرد. توانایی مشاهده فرآیندهای زیستی در لحظه بدون ایجاد اختلال در آنها یا ایجاد هرگونه لطمه هنوز به واقعیت تبدیل نشده بود. اما همه اینها با ظهور ردیاب های رادیویی، که در دهه ۱۹۲۰ توسط جورج دی هیوسی توسعه یافت، تغییر نمود. این ردیاب ها عناصر رادیواکتیوی بودند که می توانستند بوسیله فرآیندهای شیمیایی و زیستی مختلف بررسی شوند و به دانشمندان این امکان را می دادند تا درک عمیق تری از نحوه عملکرد موجودات به دست آورند. شروعی پر از چالش دی هیوسی در روز یکم ماه آگوست سال ۱۸۸۵ در بوداپست مجارستان در یک خانواده اشرافی به دنیا آمد. باتوجه به ثروت و موقعیت خانواده اش، دسترسی آسانی به امکانات تحصیلی داشت و قبل از دریافت مدرک دکترا از دانشگاه فرایبورگ در سال ۱۹۰۸، تحصیل در رشته های فیزیک و ریاضیات را در بوداپست و برلین به انتها رساند. بعد از فارغ التحصیلی، دی هیوسی مدتی را در برخی از موسسات اروپایی گذراند و با دانشمندانی مانند فریتز هابر(Fritz Haber) در برلین، ارنست رادرفورد(Earnest Rutherford) در منچستر و کاسیمیر فاجان(Kasimir Fajan) در کارلسروهه همکاری کرد و سپس در سال ۱۹۲۰ اقامت خود در کپنهاگ را شروع کرد. در طول این مدت، او درحال بررسی یک حوزه تحقیقاتی جدید به نام شیمی هسته ای بود که بر تبدیل عناصر بوسیله واپاشی رادیواکتیو و خاصیت های اساسی که تعیین کننده پایداری و خواص عناصر مختلف و ایزوتوپ های آنها بود، تمرکز داشت. دی هیوسی قبل تر نیز دراین زمینه تجربه داشت. در طول اقامت در منچستر در سال ۱۹۱۱، جایی که او به عنوان محقق فوق دکترا برای رادرفورد کار می کرد، از او خواسته شد تا سرب رادیواکتیو(۲۱۰Pb) را از مخلوطی ترکیب شده با سرب غیر رادیواکتیو استخراج کند. بعد از دو سال تلاش و شکست، دی هیوسی موفق به انجام این کار نشد. او نتیجه گرفت که بااینکه جداسازی سرب رادیواکتیو از سرب پایدار نا ممکن است اما توانایی اندازه گیری رادیواکتیویته در این مخلوط را دارد و آنرا به یک «ردیاب» عالی برای تحلیل و بررسی شیمیایی تبدیل کرد. او از این نظریه برای نخستین بار بطور غیر رسمی برای گرفتن مچ صاحبخانه اش استفاده نمود. دی هیوسی معتقد بود که او گوشت باقی مانده از غذاهای قبلی را برای شام سرو می کند و او به عنوان یک دانشمند، با بهره گیری از ابزاری که در دست داشت، آغاز به تحقیق کرد. یک روز عصر، بعد از پایان شام، او مقداری از مخلوط سرب را به باقی مانده های بشقابش اضافه کرد و به ظاهر آنرا دور ریخت. وقتی چند روز از او پذیرایی شد، الکتروسکوپ خودرا برای تحلیل و بررسی غذای «جدید» روی میز آورد و متوجه شد که عناصر رادیواکتیو هنوز در ظرف وجود دارد. این شک او را تایید نمود و در حالی بود که صاحبخانه او را به انجام «جادو» متهم می کرد. دی هیوسی بعد از شروع اقامتش در منچستر، به مؤسسه تحقیقات رادیوم در وین رفت و در آنجا دوستش فردریش آدولف پانت(Adolf Paneth) را یافت که مستقلا روی همین مشکل کار می کرد. این زوج بطور مشترک یافته های خودرا در سال ۱۹۲۳ در مورد جدایی ناپذیری سرب رادیواکتیو از سرب غیر رادیواکتیو و همین طور استفاده از مخلوط به عنوان ردیاب نشانگر رادیویی منتشر نمودند که از آن برای تحلیل و بررسی حلالیت سولفید سرب و کرومات سرب استفاده می شد. در طول دهه بعدی، دی هیوسی مقالات مختلفی را در مورد روش های ردیابی رادیویی منتشر نمود که اغلب پانت نیز در آنها همکاری داشت. اصل ردیاب بعد از جنگ جهانی اول و دوره انقلاب سیاسی و ضدانقلاب در پرتو فروپاشی امپراتوری اتریش-مجارستان، دولت فاشیستی در مجارستان تازه استقلال یافته بود و آغاز به سلب حقوق تمامی شهروندان یهودی همچون برکناری آنها از مشاغل و موقعیت ها در جامعه آن زمان کرده بود و دی هیوسی که در آن زمان در دانشگاه بوداپست کار می کرد، متعاقبا اخراج شد. وی در سال ۱۹۲۰ به کپنهاگ نقل مکان کرد تا به دعوت نیلز بور(Niels Bohr) در موسسه تازه تاسیس فیزیک نظری کار کند. در آن جا، در سال ۱۹۲۳، همراه با فیزیکدان هلندی، دیرک کاستر (Dirk Coster)، عنصر رادیواکتیو گمشده موسوم به «عنصر ۷۲» را کشف کردند که آنرا هافنیوم(hafnium) نامیدند که نام لاتین کپنهاگ بود که این عنصر در آن کشف شد. در همان سال، دی هیوسی همین طور آغاز به استفاده از ردیاب های هسته ای خود برای مطالعه فرآیندهای متابولیک در گیاهان و حیوانات کرد که نخستین آزمایش ها شامل انتقال سرب رادیواکتیو در گیاهان لوبیا بود. او دریافت که توزیع سرب رادیواکتیو را می توان در ساقه، ریشه و برگ های گیاه دنبال و اندازه گیری نمود و بدین سان برای نخستین بار می توان فرآیندهای زیستی زنده را در لحظه واقعی مشاهده کرد. یافته های وی در مورد «اصل ردیاب» در سال ۱۹۲۳ منتشر گردید و توجه زیادی را خصوصاً در جامعه پزشکی به سمت خود برانگیخت. با این وجود، در آن زمان کاربرد محدودی در پزشکی داشت برای اینکه تنها ایزوتوپ های رادیویی موجود یعنی سرب بسیار سمی بودند و با سیستم های زنده سازگار نبودند. برای حل این مشکل، دی هیوسی، با همکاری سوند لومهولت(Svend Lomholt) متخصص پوست دانمارکی و شیمیدان جنز کریستینسن(Jens Christiansen)، بدنبال یک جایگزین زیست سازگار بودند. لومهولت با عنصر بیسموت به عنوان درمانی برای سیفلیس کار می کرد، اما در آن زمان مشخص نبود که نحوه عملکرد آن برای درمان بیماری چیست و چگونه در بدن جذب می شود. دی هیوسی و کریستینسن نخستین کاربرد ردیاب های هسته ای را در یک حیوان زنده در سال ۱۹۲۴ نشان دادند که گردش ایزوتوپ بیسموت ۲۱۰Bi در خرگوش را بعد از تزریق عضلانی داروهای ضد سیفلیس ردیابی کرد. در طول دهه های بعد، با کشف ایزوتوپ های بیشتر، اصل ردیاب اصلاح گردید و زمینه پزشکی هسته ای را پایه گذاری کرد. مهاجرت در سال ۱۹۲۶، دی هیوسی در دانشگاه آلبرت لودویگ در فرایبورگ، آلمان، کرسی استادی گرفت. با این وجود، بعد از هشت سال دیگر، او دومین مهاجرت خودرا در سال ۱۹۳۴، بعد از به قدرت رسیدن نازی ها شروع کرد. او باردیگر به کپنهاگ گریخت و در کنار بور که به گروهی از پژوهشگران در اروپا پناهنده شده بودند، کمک می کرد، اقامت کرد. بور به آنها پناه می داد یا به سازماندهی عبور آنها به ایالات متحده و بریتانیا کمک می کرد. زمانی که نازی ها کپنهاگ را در سال ۱۹۴۳ تسخیر کردند، دی هیوسی جایزه نوبل فیزیکدانان آلمانی ماکس فون لائوه(Max von Laue) و جیمز فرانک(James Franck) را در تیزاب سلطانی(Aqua regia) حل کرد تا از تصرف آنها توسط نازی ها پیشگیری کند. او بعد از آن به استکهلم گریخت. در همان سال، جایزه نوبل شیمی سال ۱۹۴۳ را به سبب فعالیت هایش در حوزه استفاده از ایزوتوپ ها به عنوان ردیاب در مطالعه فرآیندهای شیمیایی دریافت کرد. با به تعویق افتادن مراسم اهدای نوبل، او بطور رسمی در سال ۱۹۴۴ این افتخار را دریافت کرد. پس از پایان جنگ جهانی دوم، دی هیوسی برای مدت کوتاهی به کپنهاگ بازگشت و طلا را از محلولی که برای «پنهان کردن» جوایز نوبل آلمانی ها بهره برده بود، استخراج کرد. او طلای به دست آمده را به آکادمی سلطنتی سوئد بازگرداند، و در آن جا از مواد اولیه آن برای ساخت دو مدال جدید برای لائو و فرانک استفاده شد. بعد از آن، دی هیوسی به استکهلم بازگشت و در آنجا در مؤسسه شیمی آلی در دانشگاه استکهلم کار کرد. وی در سال ۱۹۶۱ در فرایبورگ درگذشت. یک میراث ماندگار دی هیوسی علاوه بر دریافت جایزه نوبل در سال ۱۹۴۳، جوایز، تقدیرنامه ها و مدارک افتخاری گوناگون دیگری نیز دریافت کرد که چهار مورد از آنها دکترای افتخاری پزشکی بودند که نشان دهنده احترامی است که جامعه پزشکی برای او قائل بود. کمک های مهمی که دی هیوسی انجام داد تنها محدود به حوزه نوظهور شیمی هسته ای نبود، بلکه زمینه های بسیاری را در بر گرفت و شاید مهم تر از همه، درکی عمیق تر از درون بدن و همین طور ابزاری اساسی برای تشخیص و درمان بیماریها ارائه کرد. هیوسی به سبب سهم درخشان خود در نمایان کردن درون بدن، عنوان پدر پزشکی هسته ای را از آن خود کرده است. منبع: netwash.ir 1403/01/12 13:45:16 5.0 / 5 355 تگهای خبر: ابزار , دستگاه , دولت , فناوری این پست نت واش را می پسندید؟ (1) (0) تازه ترین مطالب مرتبط پرواز ششم استارشیپ بی بازگشت بود خشک شدن دریاچه ارومیه به علت سیاست های غلط باید شرایط پرورش و نگهداشت نخبگان را فراهم کنیم فناوری 6G برای باروری مردان خطرناک است نظرات بینندگان در مورد این مطلب نت واش نظر شما در مورد این مطلب نام: ایمیل: نظر: سوال: = ۷ بعلاوه ۳